معنی فارسی erstwhile

B1 /ˈɚst.waɪl/

سابق، گذشته، به چیزی که زمانی وجود داشته اشاره دارد.

Former; in the past.

adjective
معنی(adjective):

Former, previous.

معنی(adjective):

Respected, honourable.

adverb
معنی(adverb):

Formerly; in the past.

example
معنی(example):

او یک قهرمان سابق در این ورزش است.

مثال:

He is an erstwhile champion in the sport.

معنی(example):

او در دیدار با همکاران سابقش ملاقات کرد.

مثال:

She met with her erstwhile colleagues at the reunion.

معنی فارسی کلمه erstwhile

: معنی erstwhile به فارسی

سابق، گذشته، به چیزی که زمانی وجود داشته اشاره دارد.