معنی فارسی ethnocracy
C2سیستم حکومتی که در آن یک گروه قومی خاص بر دیگر گروهها تسلط دارد.
A political system in which one ethnic group dominates the political power and privileges.
- NOUN
example
معنی(example):
یک قومسالاری میتواند یک گروه قومی را به دیگران اولویت دهد.
مثال:
An ethnocracy can prioritize one ethnic group over others.
معنی(example):
قومسالاری این کشور به تنشهایی بین گروههای مختلف منجر شد.
مثال:
The country's ethnocracy led to tensions among the diverse groups.
معنی فارسی کلمه ethnocracy
:
سیستم حکومتی که در آن یک گروه قومی خاص بر دیگر گروهها تسلط دارد.