معنی فارسی evenworthy

B1

شایسته یا ارزشمند به حدی که قابل تحسین باشد.

Deserving of equal regard or commendation.

example
معنی(example):

این کار حتی شایسته دریافت جایزه است.

مثال:

This work is evenworthy of a prize.

معنی(example):

تلاش‌های او حتی شایسته‌ی شناخت است.

مثال:

His efforts are evenworthy of recognition.

معنی فارسی کلمه evenworthy

: معنی evenworthy به فارسی

شایسته یا ارزشمند به حدی که قابل تحسین باشد.