معنی فارسی evilsmelling
B1بوی ناخوشایند یا بدردسرزا.
Having an unpleasant or foul odor.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
زبالههای بدبو باید دور انداخته میشد.
مثال:
The evilsmelling garbage needed to be thrown out.
معنی(example):
مادهٔ بدبو باعث ناراحتی همه شد.
مثال:
The evilsmelling substance made everyone uncomfortable.
معنی فارسی کلمه evilsmelling
:
بوی ناخوشایند یا بدردسرزا.