معنی فارسی evinces

B1

نشان دادن یا بروز دادن یک حس یا آیینه کردن حقیقت.

To reveal or show something clearly.

verb
معنی(verb):

To show or demonstrate clearly; to manifest.

example
معنی(example):

عملکرد او احساسات واقعی‌اش را نشان می‌دهد.

مثال:

His actions evinces his true feelings.

معنی(example):

این گزارش نشان‌دهندهٔ تعهد شرکت به پایداری است.

مثال:

The report evinces the company's commitment to sustainability.

معنی فارسی کلمه evinces

: معنی evinces به فارسی

نشان دادن یا بروز دادن یک حس یا آیینه کردن حقیقت.