معنی فارسی evincibly
B1به وضوح، توانایی نشان دادن یا ثابت کردن چیزی به گونهای که قابل درک باشد.
In a clear and evident manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به وضوح استعداد خود را در این رقابت نشان داد.
مثال:
He evincibly demonstrated his talent in the competition.
معنی(example):
او نقطهنظرش را به وضوح بیان کرد و هیچ شکی باقی نگذاشت.
مثال:
She argued her point evincibly, leaving no doubts.
معنی فارسی کلمه evincibly
:
به وضوح، توانایی نشان دادن یا ثابت کردن چیزی به گونهای که قابل درک باشد.