معنی فارسی evincingly

B1

به وضوح، به نحوی که توانایی یا حقیقت چیزی را ثابت کند.

In a manner that clearly demonstrates a point or truth.

example
معنی(example):

نتایج به وضوح نظریه او را صحیح ثابت کردند.

مثال:

The results evincingly proved his theory correct.

معنی(example):

موفقیت او به وضوح قدرت سخت‌کوشی را نشان داد.

مثال:

Her success evincingly illustrated the power of hard work.

معنی فارسی کلمه evincingly

: معنی evincingly به فارسی

به وضوح، به نحوی که توانایی یا حقیقت چیزی را ثابت کند.