معنی فارسی evocating

B1

فراخوانی کردن، یا ایجاد احساسات و تصاویری از گذشته.

The act of bringing or recalling to the conscious mind.

example
معنی(example):

او با هنر خود گذشته را فراخوانی می‌کند.

مثال:

She is evocating the past through her art.

معنی(example):

این اجرا احساسات مختلفی را فراخوانی می‌کند.

مثال:

The performance is evocating various emotions.

معنی فارسی کلمه evocating

: معنی evocating به فارسی

فراخوانی کردن، یا ایجاد احساسات و تصاویری از گذشته.