معنی فارسی excavatorial
B1مربوط به یا نمایانگر حفاری، به فعالیتها و شواهد مرتبط با کاوشهای زمینشناسی اشاره دارد.
Pertaining to the process of excavation.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
محل حفاری توسط یک نرده محافظت میشد.
مثال:
The excavatorial site was protected by a fence.
معنی(example):
مدرک حفاری در سرتاسر منطقه پیدا شد.
مثال:
Excavatorial evidence was found throughout the area.
معنی فارسی کلمه excavatorial
:
مربوط به یا نمایانگر حفاری، به فعالیتها و شواهد مرتبط با کاوشهای زمینشناسی اشاره دارد.