معنی فارسی excursing

B1

گشت و گذار، سفر کوتاه معمولاً برای تفریح و آشنایی با نقاط دیدنی.

The act of taking a trip or journey, especially for leisure.

example
معنی(example):

ما این آخر هفته از گشت و گذار در کوه‌ها لذت بردیم.

مثال:

We enjoyed excursing into the mountains this weekend.

معنی(example):

گشت و گذار راه خوبی برای کاوش در طبیعت است.

مثال:

Excursing is a great way to explore nature.

معنی فارسی کلمه excursing

: معنی excursing به فارسی

گشت و گذار، سفر کوتاه معمولاً برای تفریح و آشنایی با نقاط دیدنی.