معنی فارسی excursioner

B1

شخصی که گشت و گذار می‌کند، فردی که به سفرهای تفریحی می‌رود.

A person who takes an excursion.

example
معنی(example):

به عنوان یک گشت‌گذار می‌توانید مکان‌های زیبای زیادی را کشف کنید.

مثال:

As an excursioner, you can discover many beautiful places.

معنی(example):

هر گشت‌گذار باید برای تغییرات ناگهانی آب و هوا آماده باشد.

مثال:

Every excursioner should be prepared for unexpected weather changes.

معنی فارسی کلمه excursioner

: معنی excursioner به فارسی

شخصی که گشت و گذار می‌کند، فردی که به سفرهای تفریحی می‌رود.