معنی فارسی executorship
B2اجراکنندگی، مسئولیت یا وظیفه مدیریت و اجرای وصیتنامه یا املاک.
The position or responsibility of an executor of a will.
- NOUN
example
معنی(example):
او به عنوان اجراکننده املاک پدر مرحومش منصوب شد.
مثال:
She was granted executorship over her late father's estate.
معنی(example):
مدیریت مالی بخشی از وظایف اجراکنندگی است.
مثال:
Managing finances is part of an executorship.
معنی فارسی کلمه executorship
:
اجراکنندگی، مسئولیت یا وظیفه مدیریت و اجرای وصیتنامه یا املاک.