معنی فارسی exemplariness
B1نمونه بودن، ویژگی یا صفتی که میتواند دیگران را تحت تأثیر قرار دهد و به عنوان الگو برای دیگران عمل کند.
The quality of being an example for others to follow.
- NOUN
example
معنی(example):
رفتار نمونه او معیاری برای دیگران تعیین کرد.
مثال:
Her exemplary behavior set a standard for others.
معنی(example):
معلم به خاطر نمونه بودن او در کلاس از او قدردانی کرد.
مثال:
The teacher praised her for her exemplariness in class.
معنی فارسی کلمه exemplariness
:
نمونه بودن، ویژگی یا صفتی که میتواند دیگران را تحت تأثیر قرار دهد و به عنوان الگو برای دیگران عمل کند.