معنی فارسی exemplarily
B2به طور نمونهای، به گونهای که میتواند به عنوان یک الگو یا مثال در نظر گرفته شود.
In a manner that serves as a model; commendably.
- ADVERB
example
معنی(example):
او در طول تمام رویداد به طور نمونهای رفتار کرد.
مثال:
He behaved exemplarily during the entire event.
معنی(example):
به طور نمونهای، او نشان داد چگونه با موقعیتهای دشوار برخورد کنیم.
مثال:
Exemplarily, she showed how to deal with difficult situations.
معنی فارسی کلمه exemplarily
:
به طور نمونهای، به گونهای که میتواند به عنوان یک الگو یا مثال در نظر گرفته شود.