معنی فارسی exorcistic

B2

مربوط به آداب و رسوم روح‌زدایی.

Relating to the rites of exorcism.

example
معنی(example):

سرودهای روح‌زدایی در تمام اتاق طنین‌انداز شد.

مثال:

The exorcistic chants echoed throughout the room.

معنی(example):

او متون روح‌زدایی را مطالعه کرد تا بهتر با آیین‌ها آشنا شود.

مثال:

He studied exorcistic texts to better understand the rituals.

معنی فارسی کلمه exorcistic

: معنی exorcistic به فارسی

مربوط به آداب و رسوم روح‌زدایی.