معنی فارسی expandedness
B1حالت یا کیفیت گسترش یافتن، به معنای وسعت و توسعه.
The state or quality of being expanded; breadth or extent.
- NOUN
example
معنی(example):
گسترش پروژه امکان بیشتری برای مشارکتکنندگان فراهم کرد.
مثال:
The expandedness of the project allowed for more contributors.
معنی(example):
باید گسترش ایدههای خود را قبل از محدود کردن آنها ارزیابی کنیم.
مثال:
We need to assess the expandedness of our ideas before narrowing them down.
معنی فارسی کلمه expandedness
:
حالت یا کیفیت گسترش یافتن، به معنای وسعت و توسعه.