معنی فارسی expandingly

B1

به طور پیوسته در حال گسترش، افزایش یا گسترش دادن.

In a manner that increases in extent, size, or amount.

example
معنی(example):

جاده در حال گسترش بود و رانندگی را آسان‌تر می‌کرد.

مثال:

The road was expanding, making it easier to drive.

معنی(example):

دانش او به سرعت در حال گسترش است زیرا کتاب‌های بیشتری می‌خواند.

مثال:

Her knowledge is expanding quickly as she reads more books.

معنی فارسی کلمه expandingly

: معنی expandingly به فارسی

به طور پیوسته در حال گسترش، افزایش یا گسترش دادن.