معنی فارسی expecter
B1انتظارکننده، هر کسی که برای یک اتفاق خاص انتظار میکشد.
One who anticipates or expects something.
- NOUN
example
معنی(example):
او به عنوان شخصی که انتظار اخبار خوب را میکشد، با اشتیاق منتظر ماند.
مثال:
As an expecter of good news, she waited eagerly.
معنی(example):
انتظارکننده ترفیع خود را برای جلسه آماده کرد.
مثال:
The expecter of a promotion prepared herself for the meeting.
معنی فارسی کلمه expecter
:
انتظارکننده، هر کسی که برای یک اتفاق خاص انتظار میکشد.