معنی فارسی expeditated

B1

عملی که به سرعت انجام شده است.

An action that has been performed quickly.

example
معنی(example):

خدمات تسریع شده تفاوت زیادی برای مشتریان ایجاد کرد.

مثال:

The expeditated service made a big difference for the clients.

معنی(example):

او از اینکه فرآیند تسریع شده چگونه کار کرد راضی بود.

مثال:

She was pleased with how the expeditated process worked.

معنی فارسی کلمه expeditated

: معنی expeditated به فارسی

عملی که به سرعت انجام شده است.