معنی فارسی expeding
B1تسریع دادن یا شتاب بخشیدن به رویدادها یا فرایندها.
The act of speeding up processes or actions.
- VERB
example
معنی(example):
تیم در حال تسریع بخشیدن به مراحل برگزاری این رویداد است.
مثال:
The team is expeding the procedures for the event.
معنی(example):
تسریع در مدارک به ما کمک میکند تا به مهلت برسیم.
مثال:
Expeding the paperwork will help us meet the deadline.
معنی فارسی کلمه expeding
:
تسریع دادن یا شتاب بخشیدن به رویدادها یا فرایندها.