معنی فارسی experiencible
B1قابل تجربه، به معنای این که میتوان آن را از نزدیک احساس کرد یا درک کرد.
Something that can be directly felt or understood through personal interaction or engagement.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
شادی یادگیری مهارتهای جدید به طرق مختلف قابل تجربه است.
مثال:
The joy of learning new skills is experiencible in many ways.
معنی(example):
رشد عاطفی معمولاً از طریق روابط و چالشها قابل تجربه است.
مثال:
Emotional growth is often experiencible through relationships and challenges.
معنی فارسی کلمه experiencible
:
قابل تجربه، به معنای این که میتوان آن را از نزدیک احساس کرد یا درک کرد.