معنی فارسی externity
B1بیرونی بودن، صفتی که به ویژگیها یا شرایطی اشاره دارد که خارج از یک سیستم یا موجودیت قرار دارند.
The state of being external or outside of something.
- NOUN
example
معنی(example):
بیرونی بودن مسئله بر بسیاری از مردم تأثیر گذاشت.
مثال:
The externity of the issue affected many people.
معنی(example):
در فلسفه، بیرونی بودن به وجود خارجی اشاره دارد.
مثال:
In philosophy, externity refers to external existence.
معنی فارسی کلمه externity
:
بیرونی بودن، صفتی که به ویژگیها یا شرایطی اشاره دارد که خارج از یک سیستم یا موجودیت قرار دارند.