معنی فارسی extincted
B2غیر قابل وجود یا زوال چیزی یا گونهای به طوری که دیگر وجود نداشته باشد.
No longer in existence; gone off from the planet.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
بسیاری از گونهها به علت از دست رفتن زیستگاه منقرض شدهاند.
مثال:
Many species have become extincted due to habitat loss.
معنی(example):
دیناسورها اغلب به عنوان بخشی منقرض شده از تاریخ دیده میشوند.
مثال:
The dinosaurs are often seen as an extincted part of history.
معنی فارسی کلمه extincted
:
غیر قابل وجود یا زوال چیزی یا گونهای به طوری که دیگر وجود نداشته باشد.