معنی فارسی extrasensible

B2

غیرحسی به توانایی‌های ادراکی اشاره دارد که بیشتر از حواس پنجگانه است.

Beyond the normal senses; relating to a heightened perception.

example
معنی(example):

او درک‌های غیرحسی دارد که اکثر مردم متوجه نمی‌شوند.

مثال:

She has extrasensible perceptions that most people don't notice.

معنی(example):

توانایی‌های غیرحسی‌اش او را هنرمندی بزرگ می‌کند.

مثال:

His extrasensible abilities make him a great artist.

معنی فارسی کلمه extrasensible

: معنی extrasensible به فارسی

غیرحسی به توانایی‌های ادراکی اشاره دارد که بیشتر از حواس پنجگانه است.