معنی فارسی facto

B1

واقعیت، حقیقتی که باید مورد توجه قرار گیرد.

A fact or reality, usually used in legal or formal contexts.

example
معنی(example):

واقعیت اینکه او همیشه دیر می‌رسد یک واقعیت است که همه می‌دانند.

مثال:

The fact that she's always late is a facto everyone knows.

معنی(example):

در واقع، این مورد یک واقعیت است که نمی‌توان نادیده گرفت.

مثال:

In fact, the caso was a facto that cannot be ignored.

معنی فارسی کلمه facto

: معنی facto به فارسی

واقعیت، حقیقتی که باید مورد توجه قرار گیرد.