معنی فارسی factorship
B1پیمانکاری، به معنای نظارت و رهبری در یک سازمان یا پروژه است.
The condition or process of being a factor, especially as it relates to contributions to a particular outcome.
- NOUN
example
معنی(example):
تأثیر پیمانکاری یک شرکت بر موفقیت آن است.
مثال:
The factorship of a company influences its success.
معنی(example):
در یک جامعه، وجود یک پیمانکار قوی برای پیشرفت ضروری است.
مثال:
In a community, a strong factorship is essential for progress.
معنی فارسی کلمه factorship
:
پیمانکاری، به معنای نظارت و رهبری در یک سازمان یا پروژه است.