معنی فارسی faithlessness
B1حالت یا کیفیت عدم وفاداری و عدم ایمان به چیزی یا کسی.
The quality of being unfaithful or disloyal.
- NOUN
example
معنی(example):
بیوفایی او به سقوط رابطهشان منجر شد.
مثال:
His faithlessness led to the downfall of their relationship.
معنی(example):
بیوفایی رهبر باعث ناآرامی در میان مردم شد.
مثال:
The faithlessness of the leader caused unrest among the people.
معنی فارسی کلمه faithlessness
:
حالت یا کیفیت عدم وفاداری و عدم ایمان به چیزی یا کسی.