معنی فارسی faithworthy

B1

شایسته یا قابل اعتماد بودن در ایمان یا وفاداری، به ویژه در روابط.

Deserving of trust or confidence, particularly in terms of loyalty.

example
معنی(example):

او دوستی وفادار است که همیشه از من حمایت می‌کند.

مثال:

He is a faithworthy friend who always supports me.

معنی(example):

من او را شایسته ایمان می‌دانم زیرا هرگز مرا ناامید نکرده است.

مثال:

I consider him faithworthy because he has never let me down.

معنی فارسی کلمه faithworthy

: معنی faithworthy به فارسی

شایسته یا قابل اعتماد بودن در ایمان یا وفاداری، به ویژه در روابط.