معنی فارسی faithworthiness

B1

کیفیت یا ویژگی قابل اعتماد بودن در ارتباطات و وابستگی‌های شخصی.

The quality of being trustworthy or reliable in matters of faith.

example
معنی(example):

وفاداری او او را به مشاوری مورد اعتماد تبدیل می‌کند.

مثال:

Her faithworthiness makes her a trusted advisor.

معنی(example):

ارزیابی وفاداری در انتخاب شرکا بسیار مهم است.

مثال:

Evaluating faithworthiness is crucial in choosing partners.

معنی فارسی کلمه faithworthiness

: معنی faithworthiness به فارسی

کیفیت یا ویژگی قابل اعتماد بودن در ارتباطات و وابستگی‌های شخصی.