معنی فارسی faitor

B1

کسی که به طور خاص به علت خیانت یا عدم وفاداری تحت فشار قرار می‌گیرد.

A person who betrays or is unfaithful; a traitor.

example
معنی(example):

فیتور توسط مقامات دستگیر شد.

مثال:

The faitor was apprehended by the authorities.

معنی(example):

فیتور معمولاً با عواقب اقدامات خود مواجه می‌شود.

مثال:

A faitor often faces consequences for their actions.

معنی فارسی کلمه faitor

: معنی faitor به فارسی

کسی که به طور خاص به علت خیانت یا عدم وفاداری تحت فشار قرار می‌گیرد.