معنی فارسی fall back
B1به عقب برگشتن یا از یک موقعیت به موقعیت قبلی برگشتن.
To retreat to a previous position or to rely on something secondary.
- verb
verb
معنی(verb):
To retreat.
معنی(verb):
To fail to fulfil a promise or purpose.
example
معنی(example):
اگر او نتواند در جلسه حضور یابد، همیشه میتوانیم به ویدیوی ضبط شده مراجعه کنیم.
مثال:
If he can't make the meeting, we can always fall back on the recorded video.
معنی(example):
زمانی که برنامهها تغییر میکند، خوب است که یک استراتژی داشته باشید که به آن پناه ببرید.
مثال:
When plans change, it's good to have a strategy to fall back.
معنی فارسی کلمه fall back
:
به عقب برگشتن یا از یک موقعیت به موقعیت قبلی برگشتن.