معنی فارسی fall back on
B1به چیزی که در حالت ضرورت به آن مراجعه میشود، پناه بردن.
To rely on something as a source of help in difficult situations.
- verb
verb
معنی(verb):
To turn to as a substitute.
example
معنی(example):
در زمانهای سخت، مجبور شدم به پساندازهایم پناه ببرم.
مثال:
In tough times, I had to fall back on my savings.
معنی(example):
او همیشه میتواند به تحصیلاتش پناه ببرد اگر شغلش را از دست بدهد.
مثال:
He can always fall back on his education if he loses his job.
معنی فارسی کلمه fall back on
:
به چیزی که در حالت ضرورت به آن مراجعه میشود، پناه بردن.