معنی فارسی fall in line
B2در یک خط قرار گرفتن، به معنای پیروی کردن از روال یا دستورات خاص است.
To conform to rules or standards.
- verb
verb
معنی(verb):
To submit to the rules of a higher authority; obey; conform.
example
معنی(example):
مهم است که با قوانین جدید در محل کار هماهنگ شوید.
مثال:
It's important to fall in line with the new rules at work.
معنی(example):
تیم باید برای دستیابی به اهدافشان هماهنگ شود.
مثال:
The team needs to fall in line to achieve their goals.
معنی فارسی کلمه fall in line
:
در یک خط قرار گرفتن، به معنای پیروی کردن از روال یا دستورات خاص است.