معنی فارسی fallation

B2

عمل سقوط یا ریزش، به ویژه در مورد برگ‌ها یا گیاهان.

The act of falling or shedding, especially in reference to plants or leaves.

example
معنی(example):

ریختن برگ‌ها تغییر فصول را نشان می‌دهد.

مثال:

The fallation of the leaves marked the change of seasons.

معنی(example):

او الگوهای ریزش برگ درختان را مطالعه کرد.

مثال:

He studied the fallation patterns of the trees.

معنی فارسی کلمه fallation

:

عمل سقوط یا ریزش، به ویژه در مورد برگ‌ها یا گیاهان.