معنی فارسی fanboyed

B1

جذب شدن به شدت به چیزی، به ویژه در مورد شخصیت‌ها، فیلم‌ها یا موضوعات فرهنگی.

To exhibit excessive enthusiasm or admiration, especially in relation to media and pop culture.

verb
معنی(verb):

To worship, support, drool over the object of affection; to be a fanboy.

example
معنی(example):

او به فیلم جدید ابرقهرمانی جذب شد.

مثال:

He fanboyed over the new superhero movie.

معنی(example):

وقتی او با بازیگر مورد علاقه‌اش ملاقات کرد، بسیار هیجان‌زده شد.

مثال:

She fanboyed when she met her favorite actor.

معنی فارسی کلمه fanboyed

: معنی fanboyed به فارسی

جذب شدن به شدت به چیزی، به ویژه در مورد شخصیت‌ها، فیلم‌ها یا موضوعات فرهنگی.