معنی فارسی fanciless

B1

بدون زرق و برق و خیال‌پردازی، بی‌سروصدا.

Lacking in fancifulness; simple and straightforward.

example
معنی(example):

طراحی ساده بدون زرق و برق اما کاربردی بود.

مثال:

The plain design was fanciless but functional.

معنی(example):

او لباس‌های بدون زرق و برق که راحت بودند را ترجیح داد.

مثال:

He preferred fanciless clothing that was comfortable.

معنی فارسی کلمه fanciless

: معنی fanciless به فارسی

بدون زرق و برق و خیال‌پردازی، بی‌سروصدا.