معنی فارسی fantasmagoric
C2دارای خصوصیات خاصی از خیالپردازی و تصاویری غیرواقعی که حس وهمآوری میدهد.
Pertaining to or resembling a fantastical or dream-like series of images or events.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این فیلم با صحنههای خیالی و خیالپردازانه پر شده بود.
مثال:
The film was filled with fantastical and fantasmagoric scenes.
معنی(example):
داستانهای او اغلب کیفیتی خیالپردازانه داشت.
مثال:
Her stories often had a fantasmagoric quality to them.
معنی فارسی کلمه fantasmagoric
:دارای خصوصیات خاصی از خیالپردازی و تصاویری غیرواقعی که حس وهمآوری میدهد.