معنی فارسی fantasmagorically

C1

به طور سازنده و حیرت‌انگیز، به شیوه‌ای که تصور و تخیل را به تصویر بکشد.

In a manner that evokes the surreal quality of a fantastical series of images.

example
معنی(example):

این رویداد در یک جنگل تاریک به شکل خیال‌پردازانه‌ای برگزار شد.

مثال:

The event was held fantasmagorically in a dark forest.

معنی(example):

هنرمند این صحنه را به شکل خیال‌پردازانه‌ای نقاشی کرد.

مثال:

The artist painted the scene fantasmagorically.

معنی فارسی کلمه fantasmagorically

:

به طور سازنده و حیرت‌انگیز، به شیوه‌ای که تصور و تخیل را به تصویر بکشد.