معنی فارسی far-fetched
B2دور از واقعیت، غیر منطقی، زمانی که چیزی واقعیت ندارد یا خیلی غیرمعمول است.
Unlikely to be true; improbable.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Brought from far away.
معنی(adjective):
Not likely; difficult to believe.
مثال:
He is full of far-fetched ideas to make money.
example
معنی(example):
توضیح او برای دیر آمدن، به دور از واقعیت بود.
مثال:
His explanation for being late was far-fetched.
معنی(example):
داستان فیلم آنقدر به دور از واقعیت بود که سخت بود به آن باور داشته باشی.
مثال:
The plot of the movie was so far-fetched that it was hard to believe.
معنی فارسی کلمه far-fetched
:
دور از واقعیت، غیر منطقی، زمانی که چیزی واقعیت ندارد یا خیلی غیرمعمول است.