معنی فارسی far from
B1به دور از، در معنای اینکه چیزی نشده یا برای شرایطی که انتظار میرود، برقرار نیست.
Not close to; in contrast to what is expected.
- adverb
adverb
معنی(adverb):
In no way, Not at all.
مثال:
Don't leave now: our task is far from complete!
example
معنی(example):
وضعیت به دور از ایدهآل است، اما ما مدیریت خواهیم کرد.
مثال:
The situation is far from ideal, but we will manage.
معنی(example):
او به دور از یک دانشآموز ایدهآل است.
مثال:
He is far from being a perfect student.
معنی فارسی کلمه far from
:
به دور از، در معنای اینکه چیزی نشده یا برای شرایطی که انتظار میرود، برقرار نیست.