معنی فارسی farding
B2فاردینگ به عمل آرایش کردن و زیبایی بخشی به صورت اشاره دارد.
The act of applying makeup, often viewed as an art.
- VERB
example
معنی(example):
آرایش کردن معمولاً به عنوان یک هنر دیده میشود.
مثال:
Farding is often seen as an art form.
معنی(example):
فرآیند فارد کردن به مهارت و صبر نیاز دارد.
مثال:
The process of farding requires skill and patience.
معنی فارسی کلمه farding
:فاردینگ به عمل آرایش کردن و زیبایی بخشی به صورت اشاره دارد.