معنی فارسی farinosely

B2

فارینه‌ای، به شکل نرم و پودری و بافت آنچه که به صورت پودر یا آرد است، مشخص می‌شود.

In a manner that is soft and powdery, resembling flour.

example
معنی(example):

او برای افزودن بافت، غذا را به طور فارینه‌ای پاشید.

مثال:

She sprinkled the dish farinosely for added texture.

معنی(example):

آشپز مواد را به‌طور فارینه‌ای لایه‌لایه کرد.

مثال:

The chef farinosely layered the ingredients.

معنی فارسی کلمه farinosely

: معنی farinosely به فارسی

فارینه‌ای، به شکل نرم و پودری و بافت آنچه که به صورت پودر یا آرد است، مشخص می‌شود.