معنی فارسی farinulent

C1

فارینولنت، به گیاهانی اطلاق می‌شود که دانه‌هایی با بافت نرم و آردی تولید می‌کنند.

Referring to plants that produce seeds with a soft, floury texture.

example
معنی(example):

گیاه فارینولنت دانه‌ای نرم و آردی تولید کرد.

مثال:

The farinulent plant yielded a soft floury seed.

معنی(example):

تحقیقات او بر روی واریته‌های فارینولنت متمرکز بود.

مثال:

His research focused on farinulent varieties.

معنی فارسی کلمه farinulent

: معنی farinulent به فارسی

فارینولنت، به گیاهانی اطلاق می‌شود که دانه‌هایی با بافت نرم و آردی تولید می‌کنند.