معنی فارسی farmtown

B1

شهری که عمدتاً بر اساس کشاورزی و تولیدات آن بنا شده است و معمولاً شامل مزارع و منابع مرتبط می‌باشد.

A town predominantly focused on agriculture, often featuring farms and related businesses.

example
معنی(example):

یک شهر کشاورزی معمولاً مشاغل کشاورزی زیادی دارد.

مثال:

A farmtown usually has many agricultural businesses.

معنی(example):

او در یک شهر کشاورزی که با مزارع احاطه شده بود بزرگ شد.

مثال:

She grew up in a farmtown surrounded by fields.

معنی فارسی کلمه farmtown

:

شهری که عمدتاً بر اساس کشاورزی و تولیدات آن بنا شده است و معمولاً شامل مزارع و منابع مرتبط می‌باشد.