معنی فارسی farmwife

B1

همسر یک کشاورز که معمولاً در امور روزمره کشاورزی و مدیریت خانه درگیر است.

The wife of a farmer who typically engages in both household management and farming activities.

example
معنی(example):

همسر کشاورز از عهده مدیریت خانه برمی‌آید و در مزرعه کمک می‌کند.

مثال:

The farmwife manages the household and helps on the farm.

معنی(example):

بودن همسر کشاورز نیاز به تلاش و فداکاری دارد.

مثال:

Being a farmwife requires hard work and dedication.

معنی فارسی کلمه farmwife

:

همسر یک کشاورز که معمولاً در امور روزمره کشاورزی و مدیریت خانه درگیر است.