معنی فارسی farrantly
B1فارانتی، به معنای بیان کردن یا صحبت کردن به شیوهای خاص یا با صداقت.
In a manner that expresses clear and precise feelings.
- ADVERB
example
معنی(example):
او درباره تجربیاتش به طرز فارانتی صحبت کرد.
مثال:
He spoke farrantly about his experiences.
معنی(example):
هنرمند احساساتش را به طرز فارانتی در اثرش بیان کرد.
مثال:
The artist expressed his feelings farrantly in his work.
معنی فارسی کلمه farrantly
:فارانتی، به معنای بیان کردن یا صحبت کردن به شیوهای خاص یا با صداقت.