معنی فارسی farreachingly

B2

دوربردی، به معنای تأثیرگذاری بر جنبه‌های گسترده یا دوردست.

Having a wide range of effects or implications.

example
معنی(example):

این سیاست به طرز دوربردی اجرا شد و بر جنبه‌های زیادی از زندگی تأثیر گذاشت.

مثال:

The policy was implemented farreachingly, affecting many aspects of life.

معنی(example):

به طرز دوربردی، این تصمیم مسیر پروژه را تغییر داد.

مثال:

Farreachingly, the decision altered the course of the project.

معنی فارسی کلمه farreachingly

:

دوربردی، به معنای تأثیرگذاری بر جنبه‌های گسترده یا دوردست.