معنی فارسی farrowing

B1

فرآیند زایمان خوک‌ها به عمل زاییدن اشاره دارد که در آن گاو ماده بچه‌خوک‌ها را به دنیا می‌آورد.

The act of giving birth to piglets by a sow.

verb
معنی(verb):

To give birth to a (litter of piglets).

noun
معنی(noun):

The act of producing a litter of pigs

adjective
معنی(adjective):

Producing a litter of piglets

example
معنی(example):

زایمان در شرایط گرم و خشک رخ می‌دهد.

مثال:

Farrowing occurs in warm, dry conditions.

معنی(example):

کشاورزان به دقت فرایند زایمان را زیر نظر دارند.

مثال:

Farmers monitor the farrowing process closely.

معنی فارسی کلمه farrowing

: معنی farrowing به فارسی

فرآیند زایمان خوک‌ها به عمل زاییدن اشاره دارد که در آن گاو ماده بچه‌خوک‌ها را به دنیا می‌آورد.