معنی فارسی farrows

B1

زایمان (فرو) به عمل زاییدن خوک‌ها اشاره دارد.

To give birth to piglets.

noun
معنی(noun):

A litter of piglets.

verb
معنی(verb):

To give birth to a (litter of piglets).

example
معنی(example):

گاو ماده معمولاً در یک منطقه آرام زایمان می‌کند.

مثال:

The sow usually farrows in a quiet area.

معنی(example):

او هر سال پنج بچه‌خوک زایمان می‌کند.

مثال:

She has five piglets that she farrows each year.

معنی فارسی کلمه farrows

: معنی farrows به فارسی

زایمان (فرو) به عمل زاییدن خوک‌ها اشاره دارد.