معنی فارسی fasciate
B1فاسیاته، تغییر غیرطبیعی در رشد گیاهان که منجر به شکلگیری ساختارهای غیرمعمول میشود.
The abnormal growth of a plant characterized by a flattened or ribbon-like appearance.
- NOUN
example
معنی(example):
برخی از گیاهان میتوانند فاسیاته شوند و منجر به الگوهای رشد غیرمعمول شوند.
مثال:
Some plants can fasciate, resulting in unusual growth patterns.
معنی(example):
فاسیاته میتواند به دلیل جهشهای ژنتیکی در برخی گونهها اتفاق بیفتد.
مثال:
Fasciation can occur due to genetic mutations in certain species.
معنی فارسی کلمه fasciate
:فاسیاته، تغییر غیرطبیعی در رشد گیاهان که منجر به شکلگیری ساختارهای غیرمعمول میشود.